می دونید آخرت(!)- ته - انسان ها چه کسانی هستند؟
انسان هایی که منفعت و آسایش دنیا رو به دینشون نمی فروشند. نمونش: کربلایی کاظم.
کربلایی فردی روستایی مطلقا بی سواد و ساده و البته بسیار دینــــدار بود که به طور معجزه آسایی یکباره حافظ قرآن شد.
پسر کربلایی کاظم قصه ی پدرش رو این طور شرح میده:....
حتما بخونید جالبه ....
دعا چیزیه که همه میدونیم که واجبه. ولی بعضی ها میگن که نه چیز واجبی نیست و اهمیت و ضرورتی نداره و بی فایدست.
الآن می خوایم ضرورت دعا رو از نظر عقل و نقل بگیم....
اگر توی این قضیه شک دارید یا شبهه ای مطرحه حتما تا انتهای این مطلب رو بخونید....
به نظر شما اگر زندگی همراه با سختی و مشکل باشه بهتره یا بدون مشکل؟؟
من میخوام بسیار کوتاه به این بحث بپردازم. خیلی گذرا... ان شاالله که ارزش خوندنو داشته باشه .
خیلی ها فکر می کنن که اگر مشکل کم باشه خدا بیشتر دوستشون داره...
به این داستان کوتاه توجه کنید :
"""پیامبر روزی در خانه ای مهمان بود. روی تاقچه تخم مرغی قرار داشت...
ادامش رو اگر میتونید حتما بخونیـــد ...
سلام عرض می کنم خدمت تمام دوستان گلم
اگر قبلا به وبلاگ ما سر زده باشید فهمیدید که من سعی دارم که با هم تبدیل زندگی به بندگی و یاد آوری ناگفته های زندگی مون رو تمرین کنیم....
طبق تقاضای خصوصی بعضی دوستان میخوام توی این بخش به سوالات شما عزیزان پاسخ داده بشه...
البته من در اون حد نیستم که بتونم به سوالات یا حتی شبهات پیش اومده برای شما پاسخ بدم. بلکه در حد سواد و امکان. راستی این رو هم بگم که فکر نکنید که من فکر میکنم عالم دهر هستم و میتونم به تمامی سوالات شما و یا حتی شبهاتتون جواب بدم، نه اینطور نیست.
بنده درصورت کم آوردن دست به دامن دوستانی می شم که خیلی از من وارد تر هستند.
هر سوالی هم میتونید بپرسید. چه سوال اعتقادی و غیره و چه بحث و گفتگو میان شما عزیزان. شما میتونید توی بخش نظر گذاری یا همون کامنت نظر یا سوال خودتون رو بگذارید و در درجه ی اول اگر شما با سوالی برخورد کردید که دیدید می تونید به اون جواب بدید که نظرتون رو میذارید و اگر هم بنده تونستم میام و به سوال جواب میدم و باز هم اگر شما به نظر بنده نقدی داشتید ارائه می کنید و ادامه میدیم تا انشاالله بحث خاتمه پیدا کنه.
البته این رو هم بگم که شما میتونید که اسم خودتون رو هم نگید و فقط نقطه بگذارید...
منتظر سوالات شما عزیزان هستم
یاعلی....
این دفعه میخوام برم سراغ یه مبحثی که شاید خیلی از ما ها بهش مبتلا باشیم...
رابطه ی دختر و پسر
توی این بخش می خوام از یه دید کلی به این قضیه نگاه کنم و چند اثر بدی که میتونه در زندگی آینده ی ما ایجاد کنه رو بگم. البته کاملا عقلانی و خودمونی، نه از سر دین و احکام...
طبیعت برای خودش خزون و بهار داره
همه ی ما توی خزون هستیم البته در رده ی اول... این دست خودمونه که توی خزونی که هستیم بمونیم یا به طرف بهار بریم...
دل ما مثل طبیعت می مونه. اون هم یه خزونی داره و یه بهار.
خزون دل ما گناه و بهار دل ما رهایی از گناه هست.
خدا اگر بخواد به بنده ی گناهکارش لطفی بکنه، اون رو متوجه اشتباهاتش می کنه. پس اگر زمانی دیدیم که پیش خودمون فکر می کنیم کار اشتباهی کردیم بدونیم که اون چیزی که ما رو متوجه این اشتباه می کنه خدای مهربونمونه که همیشه به فکر ماست. ولی اگر به ندایی که خدا بهمون میده توجه نکنیم و این بی توجهی ها ادامه پیدا کنه، به قول معروف مهر بی اعتنایی می خوره روی پیشونی هامون. و اگر بنده ای مهر بخورد دیگه خدا می ذاره تا توی گناه غوطه ور بشه و تا می تونه خودش رو غرق گناه کنه... و پس فردای قیامت وقتی می گیم ما اصلا حواسمون نبود ندا میاد که ما به تو اخطار دادیم، ولی این تو بودی که به ما توجه نکردی... پس تا دیر نشده بیایم و گوشمون رو تیز کنیم برای این که ندای خدا رو بشنویم.
خـــــــــــــــــــدایا گوشــــــــــــمان را شــــنوا کـــــــن ...
آمیـــــــن...
بعضی از ما آدمها آدم های به شدت منفعت جویی هستیم. تا جایی که دین با ما راه بیاد ما هم با دین راه میایم. ولی وقتی که مثلا دین خلاف میل و علاقه ی ما چیزی دیگری بگوید میگوییم : آآآآآ دیگه نشد... تا این جا که برای من مشکلی نداشت حرفتو گوش دادم ولی اینجا راه ما جدا میشه تا بعد از این که این کار انجام شد...
موانع راه ...
خیلی وقت ها یکی از دوستامون بهمون میگه که مثلا بیا و این کار گناه رو انجام بده، بعدا توبه می کنیم. حالا حالا ها وقت هست برای توبه... میدونید توی این موقعیت باید چیکار کنیم و به اون دوستمون -که اگر هر آدم یکیشو داشته باشه دیگه دشمن نمیخواد- چی بگیم؟؟
میتونیم با یه پیشنهاد ، پیشنهادش رو قبول کنیم...
حتما این پیشنهاد رو توی ادامه ی مطلب بخونید...
خیلی وقت ها ما فکر میکنیم برای اینکه امام زمانمون ظهور کنه باید همه یکباره تمام گناهانمون رو کنار بذاریم و از کار و زندگی بزنم و صبح تا شب بشینیم عبادت کنیم. در حالی که اینطور نیست. ما میتونیم با روش تدریج زمینه ساز ظهور آقا بشیم .
شاید بگید که روش تدریج دیگه چه صیغه ایه؟؟ برای بهتر درک کردن این مطلب میخوام یه مثال بزنم
فکرش رو بکنید که مثلا شرکت آب بیاد اعلام کنه که آی مردم هرکس بیاد و روزانه یه لیترآب کمتر مصرف کنه...
تــا کــی ضــرر ؟!
ما انسان ها همیشه توی ضرر هستیم. ان الانسان لفی خسر* الا الذین آمنو وعملوا الصالحات " همانا انسان همواره در زیان است*غیر از کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام میدهند.
خدا توی قرآنش شرط و شروطی برای زیان کردن و نکردن گذاشته ولی به نظر من –که البته کسی نیستم ولی برداشتم اینه- همان کسانی که ایمان آوردن و عمل صالح انجام دادن هم توی روز قیامت حسرت میخورند. دلیل حرفم رو هم با یه مثال بیشتر توضیح میدم.
دنیا رو مثل یه غار تاریک فرض کنید و انسان ها هم سه دسته. خدا به این سه دسته میگه که توی این غار تاریک چیزایی هست که وقتی از غار بیرون بیرون اومدید به دردتون میخوره. من به همتون یه چراغ میدم تا بتونید راه خودتون رو پیدا کنید ولی نمیتونید ببینید که این اشیاء با ارزشی که دربارشون گفتم چیه. شاید حملش براتون کمی سخت باشه ولی هر جوری که سلاح میدونید عمل کنید. من بهتون اختیار کامل دادم. خود دانید...
خدایا نمیدونم که چرا انقدر ما تو رو فراموش می کنیم ؟؟
ولی اینو میدونم که بخشش تو انقدر بزرگ هست که این فراموشی ها و پشت گوش انداختن ها رو میتونی در آنی ببخشی.. پس ببخش.. و توفیقی بهمون بده تا تو رو همیشه توی قاب عکسی زیبا، جلوی چشمامون ببینیم و هیچ وقت هیچ وقت فراموشت نکنیم..
اصلا چرا من تو رو فراموش میکنم یا ما چرا تو رو فراموش میکنیم ؟؟
حتما کامل این متن رو بخونید...
میخوام برم سراغ یکی از عواملی که باعث زیاد شدن گرفتاریهامون و کم شدن سعادتمون میشه برم. چیزی که شاید هممون اونو بشناسیم، اما لحظه ای، به لحظه ای بودن و گذرا بودن اون فکر نمیکنیم!!
امام زمان (عليه السلام) به من فرمود: (به اذن خداى تعالى برخيز) ومرض فلج بكلّى از من برطرف شد
جمال الدّين زهدرى در حلّه مبتلاء به فلج شديدى شده بود، اقوام وفاميلش او را به اطبّاء زيادى نشان دادند، كه شايد معالجه شود ولى هر چه آنها بيشتر او را معالجه مى كردند او كمتر عافيت مى يافت.
بالأخره وقتى از معالجه اش مأيوس شدند تصميم گرفتند كه او را يك شب در مقام حضرت صاحب الامر (عليه السلام) كه در حلّه است دخيل كنند....
تا حالا فکر کردید که یه آدم معمولی چقدر میتونه به خدا نزدیک بشه ؟؟
خیلی زیاد ...
این یه حرف ناگفته است که مردم ما فکر میکنن که غیر ممکنه ...
مثلا شاید فکر کنید که :بابا این چه حرفیه که میزنی مگر ما میتونیم ؟؟؟ اگر هم بخوایم باید از خیلی چیزها تو دنیا بزنیم تا یکم به خدا نزدیک بشیم.
من میگم که این یه کار آسونه. چه بسا که خیل عظیمی از عرفا و بزرگان ما هم با همچین تمریناتی به مقامات بالایی رسیدن.
من اینجا میخوام که یکی از اون تمرین ها رو که خیلی هم سفارش شده بگم...